نوشته : دکتر توحید اکبروند
پیشنهاد می شود در صورت تمایل به درمان عمیق و ریشه ای اختلالات از روش روان تحلیلی پویشی استفاده شود جهت هماهنگی با مشاوران مرکز تماس حاصل نمایید.
روان تحلیلی
روان تحلیلی (Psychoanalytic) و یا درمان براساس روانکاوی، یک روش گفتمانی دقیق است که هدف آن کشف افکار و احساسات ناخوداگاهی است که در اعماق وجودی بیمار، دفن شده است که اغلب آنها ناشی از تجربیات و احساسات سرکوب شده دوران کودکی است. در واقع یک رویکرد، نظریه و تکنیک خاص است که به روانکاو کمک می کند تا ذهن بیمار را درک کند.
طبق آمار شمار زیادی از بیماران مبتلا به افسردگی، اختلالات احساسی، آسیب های روانی و اختلالات شخصیتی از طریق روان تحلیلی و روان کاوی بهبود می یابند.
روان تحلیلی نوعی درمان بر اساس نظریه های فروید است. فروید یکی از روانشناسان و بنیانگذار علم روانکاوی و روان تحلیلی است. درواقع فروید عقیده داشت که تمام ترس ها و آرزوهای ما در ذهن ناخوداگاه ما وجود دارند. او در نظریه اش، سه عنصر نهاد، خود و فراخود را مطرح کرد. از نظر او نهاد (id) بر اساس لذت عمل می کند و شامل غرایز و رفتارهایی است که از بدو تولد در انسان وجود دارد و از ناخوداگاه او سرچشمه می گیرد و بخش غیر قابل کنترل شخصیتی فرد است، فراخود(superego) نیز بر اساس اخلاق و تمایلات آرمان گرایانه، لذت های نهاد را سرکوب می کند. خود(ego) نیز میان این دو تعادل ایجاد می کند تا رفتار قابل قبولی از فرد بروز داده شود.
در واقع اگر بخواهیم از نظر استعاره ای این مطلب را توضیح دهیم، نهاد اسب سرکشی است که به هر سو می رود، خود، سوارکاری است که می خواهد آن را کنترل کند و فراخود شخصی است که بر روی کالسکه نشسته است و اشتباهات را متذکر می شود و خواهان اصلاح آن است. بعد از تجزیه و تحلیل ذهن ناخوداگاه انسان، فروید برای اولین بار از روش های تداعی آزاد(free association)، تعبیر رویا(dream analysis)، و ترافکنی و یا انتقال (transference) در روان تحلیلی استفاده کرد که بسیاری از این روش ها هم اکنون نیز مورد استفاده قرار می گیرند.
روش روانکاوی
در واقع روانکاو با استفاده از این روش ها بررسی می کند که ذهن ناخوداگاه بیمار چگونه بر اندیشه ها و رفتارهای او تاثیر می گذارد. با بیمار در مورد تجربیات و خاطرات کودکی اش صحبت می شود و با بررسی این تجربیات و خاطرات، ریشه مشکلات کنونی او کشف خواهد شد. اینکه چگونه گذشته یک فرد بر زندگی و تجربیات کنونی او تاثیر گذاشته است و یا به صورت بالقوه باعث نگرانی ها و اضطراب های او می شود.
این پروسه درمانی بسیار طولانی است و با توجه به شدت و حاد بودن مشکل، ممکن است هفته ها، ماه ها و حتی سال ها طول بکشد. تحقیقات بسیاری نشان داده است که اغلب مشکلات روانی ریشه در ذهن، به خصوص ذهن ناخوداگاه افراد دارد، به همین دلیل روانکاو باید ساعت های پای صحبت بیمار بنشیند، و تمام سخنان او را زیر نظر داشته باشد، به تک تک جملات بیمار توجه کند و مانند یک پازل همه چیز را درکنارهم قرار دهد تا به نتیجه برسد، روانکاو نباید بیمار را قضاوت کند و اورا مقصر بداند، باید سعی کند که اعتماد او را جلب کند تا بیمار تمام آنچه که در ذهن دارد را به زبان بیاورد.
ورود به ذهن ناهشیار
در واقع اینگونه می تواند در عمیق ترین ابعاد شخصیتی و احساسی بیمار وارد شود، و آنها را تغییر دهد. مثلا هنگامی که روانکاو از روش تداعی آزاد استفاده می کند، از بیمار می خواهد که تمام خاطرات مهم زندگی اش را بدون هیچ تغییر و سانسوری به زبان بیاورد، درست هرآنچه که به ذهنش می آید را بگوید. طی جلسات روانکاوی، که حدود ۵-۴ بار در هفته برگزار می شود، روانکاو در پشت بیمار و خارج از محدوده ی دید او می نشیند، در واقع روانکاو و بیمار طوری در کنار هم قرار می گیرند که یکدیگر را نببیند. درست مانند فیلم “یک روش خطرناک” که دکتر یونگ در پشت صندلی بیمار نشست و از بیمارش خواست تمام تجربیات دوران کودکی اش را به زبان بیاورد، تمام افکار و احساسات خود را بدون هیچ سانسوری تعریف کند.
و بعد از مدت ها تلاش و صحبت، به این نتیجه رسید که بیمارش در دوران کودکی ، مورد تجاوز پدرش قرار گرفته است واین دلیل اختلالات روانی کنونی اوست. و یا با استفاده از روش تحلیل رویا، درباره رویاهای فرد صحبت می شود، زیرا از نظر علم روان تحلیلی، احساسات سرکوب شده ممکن است در رویاهای فرد بروز کند.
روانکاوی فرویدی
فروید رویا و خواب را کلید اصلی ذهن ناخوداگاه بیمار می دانست. و از طریق صحبت کردن درباره رویاهای فرد، به اعماق وجودی او دست پیدا می کرد. همچنین در روش انتقال، بیمار، روانکاو را به عنوان فرد مهمی در گذشته خود می بیند. و تمام احساسات سرکوب شده گذشته را دوباره لمس می کند. در واقع تمام خاطرات مهم بیمار دوباره در اتاق درمان بازسازی می شود و روانکاو با انتقال متقابل سعی می کند که این پروسه را جهت دهد و ریشه مشکلات بیمار را کشف کند. البته بعد ها بسیاری از روانکاوان، انتقال متقابل را نامناسب دانستند چون معتقد بودند که روانکاو باید احساسات خود را کنترل کند و از عواطف و رفتارهای خود آگاه باشد.
جلسات تحلیلی
در این جلسات، روانکاو فضای قابل اعتمادی ایجاد می کند تا بیمار با آسودگی خاطر حرف بزند، در این پروسه نباید عجله کرد. در واقع روان تحلیلی یک راه درمانی طولانی شناخته شده است و ممکن است برای کسانی که می خواهند به سرعت به نتیجه دست پیدا کنند مفید نباشد. در واقع نوعی درمان تدریجی است اما نتایج آن می تواند تغییرات بزرگی در زندگی فرد ایجاد کند. بعد ها روان تحلیلی گروهی نیز پا به عرصه گذاشت. که در واقع با اصول روانکاوی به درمان افراد در گروه های کوچک می پرداخت. در این گروه ها افراد از تجربیات، مشکلات و افکار و احساسات و رویاهای گذشته و حال خود حرف می زنند، و احساسات خود را نسبت به بقیه افراد گروه و روانکاو مطرح می کنند.
روان تحلیلی گروهی
استفاده از یک محیط گروهی در روان تحلیلی باعث شد. که افراد تفاوت ها و رفتارهای خود را بهتر تشخیص دهند. وقتی بیمار متوجه می شود افرادی با مشکلات مشابه او وجود دارند، احساس بهتری نسبت به خود پیدا می کند. در نهایت روانکاوی علمی است که سال ها مورد استفاده قرار گرفته است و انسان های زیادی از طریق آن درمان شده اند، پس برای نتایج بهتر، بیمار باید روانکاوی را انتخاب کند که از هر لحاظ با او راحت هست.
چون اساس کار روانکاوی و روان تحلیلی، گفتمان و صحبت می باشد. در صورتی که او نتواند. به راحتی با روانکاو خود صحبت کند، هیچ وقت بهبود نمی یابد. پس انتخاب روانکاو از روی حرف مردم و فشار اطرافیان را کنار بگذارید، و از طریق مراکز مشاوره ای، روانکاوی با علم و تجربه انتخاب کنید، روانکاوی که بتوانید با او احساس راحتی داشته باشید و با صداقت، ناگفته های زندگیتان را به او بگویید.
پس روان درمانی تحلیلی براساس این دو اصل عمل میکند.
- فعالیت ناخودآگاه افکار و احساسات و رفتار خودآگاه را تحت تأثیر قرار میدهد.
- روان درمانی تحلیلی به هر نوع درمانی اطلاق میشود که بر اساس باور اصلی پویایی و حرکت روان باشد.
هدف اول روان درمانگر تحلیلی این است که بفهمد زیر سطح روان مراجع (ناخودآگاه) چه چیزی در جریان است. بسیاری از فنون روان درمانی برای انجام همین کار است. فروید آگاه کردن بیمار از آنچه در ناخودآگاهش میگذرد را خودآگاه کردن ناخودآگاه مینامید(آشکارسازی). هدف بعدی درمانگر حمایت از کارکرد تضعیف شده ایگو و باز فعال سازی رشد است.
روان درمانیهای تحلیلی که غالباً تکنیکهای آشکار کننده دارند، روان درمانی بینش گرا insight oriented, بیانگر Expressive، تفسیری interpretative، اکتشافی explorative یا روانکاوانه خوانده میشوند. روان درمانیهایی که عمدتاً تکنیکهای حمایت کننده به کار میبرند اغلب روان درمانیهای حمایتی supportive[خوانده میشوند.آشکارسازی و حمایت درمانهای جداگانه ای نیستند بلکه تکنیکهایی هستند که در دو سر طیف در تمام روان درمانیهای تحلیلی بهطور متناوب به کار میروند.
اهداف روان درمانی تحلیلی به این ترتیب است:
- درک شیوههایی که بیمار تحت تأثیر افکار و احساساتی خارج از حیطه آگاهی، قرار میگیرد.
- تشخیص این که در هر لحظه کدام یک از تکنیکهای آشکار کننده یا حمایت کننده بیشترین کمک را به بیمار میکند.
- آشکارسازی مطالب ناخودآگاه یا حمایت از کارکردهای ذهنی به طریقی که بهترین کمک به بیمار ارائه شود.